دومین خاطره:روز دانش آموز بود بابروبچز رفتیم راهپیمایی
حالا این دوستم حمید شاید بشناسیش هرچند وقت یکبار واسم نظرمیزاره چندتا دختردید خواست جلب توجه کنه اصن یه کرمیه،سررشته داره تو ضایع کردن دخترا ما هم کاری به کارش نداریم
اومد پیش ما قمپزدرکنه ما همه شیرش کردیم مخ چنتا دختر ومیخواست بزنه ،اومد اومد اومد تا رسید نزدیک دخترا چشمتون روز بدنبینه دیدیم یهو نصف حمید رفت زیرزمین
حالا نگو پاش رفتته بود توی جوب
دخترا که همه ازخنده منفجرشده بودن حالا ما خیلی ریلکس ازبغل حمید ردشدیم حالا اصن به روی خودمون نیووردیم ،خود حمید داشت منفجرمیشد بدبختتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دیگه از اون روز به بعد یه جوب میبینه شبیه اورانگوتان ازبغلش ردمیشه
اصلنم خنده دارنبود
راهپیمایی که خوبه (قضیها دارم که اینو میگم) اوف اوف پسره دیگه(حالا بلا نسبت من) . ای مارموز توهم پسریااااا عه عه از این ضایعتر نمیشه به جون خودم ... . عجب دوست باوفایی باز گفت
اینجا باید خاطره بگیم؟؟؟؟؟؟
من خاطره زیاد دارم نمیدونم کدومو بگم
اولین خاطره:ما رو ازطرف مدرسه بردن اردوی رامسر، راننده اتوبوسمون فیلم میلم اینا دربساط نداشت فقط یه فیلم داشت اونم جکی جان
هیچی ما 5 دقیقه فیلم دیدیم حوصلمون ترکید{فیلمه روهزاربار تلویزیون پخشش کرده بود}درهمین حین یکی ازبروبچز کلاس با دهن باز خوابیده بود اونم بطرز فجییییییییییییییییییییییییییییییع با هر دست انداز دهنش بیشترباز میشد،ماهم کرممون گرفت حوصلمونم سررفته بود عاغا دوربینو گرفتم ازش فیلم گرفتم بچها همه داشتن منفجرمیشدن حالا چشماشو بازکرده با قیافه های منفجر ما که رو به رو شد تازه فهمید قضیه ازچه خبره
خیلی هم تیزبازی میخواست دربیاره حذفش کنه ناکام موند هیچی دیگه رفتیم سوئیت اونجا من بدبخت تو دستشویی گیر افتادمممممممممممم طی عملیات انتهاری درو خودم بازکردم بعدش رفتم فیلمه رو حذفیدم،بطرز غیرقابل باوری بچه خوفی شده بودم
کلیــــــــــــــــــــد اسرار
حالا زورنزن میدونم خنده نداشت
بله:: دقیقا درست اومدین هرکدوم دوست داشتی بگو میشنویم جکی جان که باحاله اها ازاون دریچه بهش نگاه نکرده بودم ای نامرد خوب شناختمت خوب بعدش میخواستی چیکارکنی اون فیلمروخوب؟ شمارو بردن سوئئیت؟؟؟؟مارو یه بار خواستن ببرن گل مکان جاها پر شد واقعا غیر باور بود خوب گفتی
چی میگی بابا؟؟ هرچی هستی از کلی دیگه من میشناسم باحالتری اگه بدونی چه دوستای بی مزه ای بعضی اوقات دورمنو میگرن منو پیمانم یکسره برمیگردیم بهم نگاه میکنیمو تاسف میخوریم
خب.یادم اومد..
دوران طفولیت تو این مرباهای پاستوریزه ست چی بهش میگن پای سوسک دیدم
.
.
.
.
وقتی6سالم بودتویکی از خیابونای به اصطلاح خطرناکه تهران گم شدم وتنهایی راهه خونه رو پیداکردم به داداشم گفتم مامان ایناگم شدن برو پیداشون کن....
دیدی بی مزه بودن؟!
پای سوسک؟ . . . دمت گرم حاالا خودمونیاما مگه قصدت از تعریف اینا خنده بود؟ این یه حادثهی جالبه دیگه نه خنده دار
خاطره که خیلی هست..اونم جااااالب..ولی بخوام اینجا بنویسم که جا کم میاد..حسشم نمیاد.
.
.
ولی اینو هیچ وقت یادم نمیره که من..به شخصه..حقیقتا..450 نفر یا بیشترو اسیر خودم کرده بودم..یادش بخیر..فرماندمون چقدر عصبانی شده بود.
.
.
یبار اماده شده بودم داشتم میرفتم خونه دوستم...
یهو بابا برگشت گفت کجا داری میری??
گفتم خونه فلانی..
در عین ناباوری برگشت بهم گفت،مگه امروز جمعه نیست???
یعنی من پخش زمین شدم
اخه چی بگم اصلاخاطره ندارم حالا فک میکنم بهت خبرمیدم
hatma
montazeram
بقیه ی خاطره ها هم نمیگم بماند
چی؟
چی؟
نشنیدم چی گفتی؟
وایستا میام حالتو جامیارم
دومین خاطره:روز دانش آموز بود بابروبچز رفتیم راهپیمایی
حالا این دوستم حمید شاید بشناسیش هرچند وقت یکبار واسم نظرمیزاره چندتا دختردید خواست جلب توجه کنه اصن یه کرمیه،سررشته داره تو ضایع کردن دخترا ما هم کاری به کارش نداریم
اومد پیش ما قمپزدرکنه ما همه شیرش کردیم مخ چنتا دختر ومیخواست بزنه ،اومد اومد اومد تا رسید نزدیک دخترا چشمتون روز بدنبینه دیدیم یهو نصف حمید رفت زیرزمین
حالا نگو پاش رفتته بود توی جوب
دخترا که همه ازخنده منفجرشده بودن حالا ما خیلی ریلکس ازبغل حمید ردشدیم حالا اصن به روی خودمون نیووردیم ،خود حمید داشت منفجرمیشد بدبختتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دیگه از اون روز به بعد یه جوب میبینه شبیه اورانگوتان ازبغلش ردمیشه
اصلنم خنده دارنبود
راهپیمایی که خوبه (قضیها دارم که اینو میگم)
اوف اوف پسره دیگه(حالا بلا نسبت من)
.
ای مارموز توهم پسریااااا
عه عه از این ضایعتر نمیشه به جون خودم
...
.
عجب دوست باوفایی
باز گفت
اینجا باید خاطره بگیم؟؟؟؟؟؟
من خاطره زیاد دارم نمیدونم کدومو بگم
اولین خاطره:ما رو ازطرف مدرسه بردن اردوی رامسر، راننده اتوبوسمون فیلم میلم اینا دربساط نداشت فقط یه فیلم داشت اونم جکی جان
هیچی ما 5 دقیقه فیلم دیدیم حوصلمون ترکید{فیلمه روهزاربار تلویزیون پخشش کرده بود}درهمین حین یکی ازبروبچز کلاس با دهن باز خوابیده بود اونم بطرز فجییییییییییییییییییییییییییییییع با هر دست انداز دهنش بیشترباز میشد،ماهم کرممون گرفت حوصلمونم سررفته بود عاغا دوربینو گرفتم ازش فیلم گرفتم بچها همه داشتن منفجرمیشدن حالا چشماشو بازکرده با قیافه های منفجر ما که رو به رو شد تازه فهمید قضیه ازچه خبره
خیلی هم تیزبازی میخواست دربیاره حذفش کنه ناکام موند هیچی دیگه رفتیم سوئیت اونجا من بدبخت تو دستشویی گیر افتادمممممممممممم طی عملیات انتهاری درو خودم بازکردم بعدش رفتم فیلمه رو حذفیدم،بطرز غیرقابل باوری بچه خوفی شده بودم
کلیــــــــــــــــــــد اسرار
حالا زورنزن میدونم خنده نداشت
بله:: دقیقا درست اومدین
هرکدوم دوست داشتی بگو میشنویم
جکی جان که باحاله
اها ازاون دریچه بهش نگاه نکرده بودم
ای نامرد خوب شناختمت
خوب بعدش میخواستی چیکارکنی اون فیلمروخوب؟
شمارو بردن سوئئیت؟؟؟؟مارو یه بار خواستن ببرن گل مکان جاها پر شد
واقعا غیر باور بود خوب گفتی
چی میگی بابا؟؟
هرچی هستی از کلی دیگه من میشناسم باحالتری
اگه بدونی چه دوستای بی مزه ای بعضی اوقات دورمنو میگرن منو پیمانم یکسره برمیگردیم بهم نگاه میکنیمو تاسف میخوریم
الآن که دارم فکرمیکنم میبینم ایمیلمو اشتباه دادم ،واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟{خاراندن سر}
چرا من بی حواس شدم
شرمنده خلاصه
افرین به این هوش::
بابا این چه حرفیه یک دفعه دیگه بگی قاطی میکنما
عب نداره داداش گل:
گفتم خنده دار نیس..(بی مزه بودن)
ولی باحال نیس؟
خوبه به هرچیزی الکی میخندی..
خوب اره
اره اصولا ادم حال گیری نیستم
خب.یادم اومد..
دوران طفولیت تو این مرباهای پاستوریزه ست چی بهش میگن پای سوسک دیدم
.
.
.
.
وقتی6سالم بودتویکی از خیابونای به اصطلاح خطرناکه تهران گم شدم وتنهایی راهه خونه رو پیداکردم به داداشم گفتم مامان ایناگم شدن برو پیداشون کن....
دیدی بی مزه بودن؟!
پای سوسک؟
.
.
.
دمت گرم
حاالا خودمونیاما مگه قصدت از تعریف اینا خنده بود؟
این یه حادثهی جالبه دیگه نه خنده دار
تاباحال چی باشه...
از دیده مادخترایه چیزایی باحاله که پیشه شماپسرابی مزه ست وبرعکس...
خب...انقدزیادن که انتخاب مشکله..تافک کنم..
هرچی باشه
خوب اره ولی شما بگو ماهم الکی میخندیم دیگه
یکیشو تعریف کن دیگه
راستی لینکت کردم تو هم خواستی لینکم کن
دست شما درد نکنه دمتونم گرم
باش چرا نه؟
میدونم پسری بابا خوب که چی
خوب چون همه میگن اونی جونم
وکلا از این حرفا منم یه پسر
سلام داداشم خوبی؟مرسی که به وبم سر زدی وب خیلی خوشملی داری
علیک سلام
خوبه خوبم
خواهش وظیفم بود
چشات قشنگ میبینن ابجی
خاطره؟؟؟؟؟؟؟
من خاطره ی جالبی ندارم ولی غمگین دارم تعریف بکنم؟؟
اره خاطره
اکشال نداره بتعریف
من شنونده ی خوبیم
سلام وبه نازی داری به منم سر بزن راستی من لینکت کردم بی زحمت.....
سلام حتما
باشه شماهم لینک میشی
چی بگم.....داداشمی دیگه...
شمام ابجیمی دیگه
خاطره که خیلی هست..اونم جااااالب..ولی بخوام اینجا بنویسم که جا کم میاد..حسشم نمیاد.
.
.
ولی اینو هیچ وقت یادم نمیره که من..به شخصه..حقیقتا..450 نفر یا بیشترو اسیر خودم کرده بودم..یادش بخیر..فرماندمون چقدر عصبانی شده بود.
.
.
یبار اماده شده بودم داشتم میرفتم خونه دوستم...
یهو بابا برگشت گفت کجا داری میری??
گفتم خونه فلانی..
در عین ناباوری برگشت بهم گفت،مگه امروز جمعه نیست???
یعنی من پخش زمین شدم
اشکال نداره همیناهم خوبه
..فرمانده؟؟مگه دختراهم سربازی میرن؟؟
...
.
.چه ربطی داره؟؟؟؟
داداش میگم یه 10یا 20 بار دیگه بگو اونو تایید نکنم...
خب می دونم اگه تایید کنم کامنترو همه میبینن با خبر میشن......
حالا اینجارو میگه ایمیل نامعتبره عجب قاطیهااااا
اها متوجه شدم داداش باشه...من درستش میکنم..بفرست به ایمیلم.....
گفتم که قاط زده حالا باز سعی خودمو میکنم
سلام داداش
اینم جیمیل
geniuseboy@gmail.com
من درخدمتم
سلاممممممممممممم
خوش اومدی
فقط بعد برو جیمیلتو چک کن
راستی حل شد برو چک کن